مجردیام تصورات خیلی بهتر و قشنگتری نسبت به زندگی متاهلی داشتم. تصورم عشق بود بینمون. احترام بود. علاقه بود. چیزهایی که حالا هیچ اثری ازشون نمیبینم.
با حسرت به گذشته نگاه می کنم . به خواستگارهایی که مشتاق بودن و ذوقزده و من با کمال بیرحمی و بدون هیچ دلیل منطقی رد میکردم چون حسی بهشون نداشتم.
چشم و دلم مردی رو گرفت که هیچ بویی از عشق و علاقه نبرده.
با یک نگاه رسمن عاشق مردی شدم که این زندگی سرد و بی عشق رو رقم زده برام. تمام گذشته م پره از تصمیم به طلاق. حتی هنوزم با وجود یک بچه هنوز فکر و تصمیم طلاق مدام باهامه.
واقعا چرا ....
تاريخ پنجشنبه ۳ آذر ۱۴۰۱سـاعت 19:45 نويسنده گلابتون| |
شُکـر بابـت وجودتــ .......برچسب : نویسنده : these-my-days بازدید : 67